به سلامتی من

منی که با سن کمم

کثافت کاری های دنیا رو دیدم

منی که تو اوج ناراحتی

لبخند زدم و گفتم خوبم 

آره منی که از دوستام زیاد ضربه خوردم

منی که هر خری ازجاش بلند شد 

اومد و تو زندگیم دخالت کرد

منی که تو دنیای واقعی و مجازی کلی دوست دارم 

اما کسی نخواست پشتم وایسه

منی که خیلی ها رو آروم کــرد

اما هیچ وقت ناراحتی هام رو بروز ندادم 

و اگر بروز دادم کسی آرومم نکرد

باز مثله همیشه 

خودمم و خودمم

و ایــــــــــــن

نقطه پایان منه

می خواهم برایت بنویسم .اما مانده ام از چه چیزو از چه کسی بنویسم؟ از تو که بی رحمانه

مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک، مجبور به زیستن هستم.از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟ امشب از چه بنویسم ؟ از دستهایم که هر شب به سوی آسمان بلند می کردم  و از خدا به دعا تو را می خواستم ... از دلم که شکستی یا از نگاه غریبه ات ؟ از قلبی که مرا نخواست یا از قلبی که تو را خواست ؟

اون که میگفت برای عشق من میمیره

اون که میگفت اسم منو طلا میگیره

بهش بگین که عشق تو داره میمیره

بهش بگین عشق تو دیگه دلی نداره

دلی که عاشقت شد با یک اشاره

بهش بگین اسم منو دیگه نیاره

ای دل ساده نگو دل به تو داده تو که غمت زیاده

دل بیچاره دیگه دوستت نداره نگو عیبی نداره

نگو نگو نگو نگو ای دل ساده نگو دل به تو داده

وقتی میرفت بهم گفت دیگه بر نمیگردم

ندید که پشت سرش گریه میکردم

به جای اشک ای خدا خون گریه کردم

بهش بگین که وعده هات همش دروغ بود

قول و قرار گذاشتنات همش دروغ بود

عزیز عزیزم گفتنات همش دروغ بود

روزی هزار بار واسه تو میمردم

پیش همه سرت قسم میخوردم

کی بود میگفت عاشق و سر سپردم

کی بود میگفت دنیا به پات میریزم

کی بود میگفت عاشقتم عزیزم

کاش تــو بــــودی و مــن.. !

نـم نـم بـــاران..

یـک جـــاده بـی انتهـــا ..

دســت در دســت هــــــم ..

بــــــدون چتــــــــر.. !

زیــر بــــاران..

خیـــس خیـــس ...!!

سفری در پیش است .. سفری بی پایان .. سفری طولانی

سفری در پیش است .. قصد رفتن حتمی ست.. وقت آن پنهانی

سفری در پیش است.. من و ما و همه دعوت داریم..

راه برگشتی نیست..

پشت سر کوزه آب و گل و قرآنی نیست..سفری در پیش است

سفریست جاویدان..

همه غافل شده ایم.. وقت چه بی مقدار است

لحظه ها می تازند..فرصتی باقی نیست

همگان منتظرند.. 

بی آنکه خود بدانند که در نوبت رقتن هستند

سفری در پیش است..کمی عاقل باشیم..عاقبت سفر باید کرد

وقت رفتن همه جا تاریک است

گـــــــرچــه راه نزدیک است..

لحظه ها می تازند..خاطرات می مانند..

خاطرات منتظر زنده شدن می مانند

سفــری در پیش استــ ...

هر چقدر هم تنها هستي
لباسِ خوب بپوش .
برایِ خودت غذاي خوب بپز
خودت را به صرفِ قهوه ای در

يک خلوتِ دنج ميهمان کن .

براي خودت گاهی هديه ای بخر .